لو رفتن رابطه شرم آور مرد پلید با همسر دوستش!
تاریخ انتشار: ۱ اسفند ۱۴۰۱ | کد خبر: ۳۷۱۴۹۰۳۷
مردی که وقتی همسرش فوت می کند احساس تنهایی شدیدی دارد و یک دختر ۱۰ ساله نیز حاصل زندگی مشترک با همسرش است. به گزارش«جنوب نیوز» به نقل از منیبان؛ مرد پریشان حال بود و درحالی که دست دختر ۱۰ سالهاش را محکم گرفته بود، وارد اتاق مشاوره شد وبا تشریح ماجرای زندگیاش گفت: «دخترم سمانه خیلی کوچک بود که همسرم در سانحه رانندگی جان سپرد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
از آن زمان به بعد هم مادرش شدم و هم پدرش. نمیگذاشتم آب در دلش تکان بخورد و لحظهای غصه نداشتن مادر آزارش دهد. درهمه این سالها به خاطر دخترم حاضر نشدم ازدواج کنم. اما…»رضا درحالی که سری به نشانه تأسف تکان میداد، اظهارکرد: «بابک دوست چندین و چند سالهام بود و با هم رفت و آمد زیادی داشتیم.
بعد از اینکه همسرم فوت کرد این رابطه نزدیکتر شد و همسر بابک هر روز برای ما غذا میآورد یا گهگاه به من زنگ میزد ومی خواست که با هم خرید برویم. و…خلاصه آنقدر به هم نزدیک شده بودیم که درددلهایش را هم با من مطرح میکرد.
بارها به او گفتم به زندگیت بچسب. چراکه درست نیست ما اینقدر با هم صمیمی باشیم. حتی به او گفتم میترسم بابک از اینکه تا این حد به من توجه میکنی ناراحت شود وگمان بد کند. اما او هر بار میگفت: «بابک آنقدر سرگرم کارش است که اصلاً یادش نیست زن دارد و هیچ وقت هم چیزی نمیفهمد.پس خیالت راحت.» بابک هم رفتارش با من عادی بود و هرگز تصور نمیکردم از چیزی خبر داشته باشد.
هر چه میگذشت رابطه ما صمیمیتر میشد اما من بیش از همه چیز نگران دخترم بودم. خیلی وقتها با بابک درد دل میکردم و او همیشه به حرف هایم گوش میداد. یک روز به او گفتم: «من ساعات زیادی سرکارم و دل نگران تنهایی سمانه هستم. نمیدانم باید چه کار کنم؟» بابک کمی فکر کرد و گفت: «سمانه را خانه ما بیاور.
هم خیالت راحت میشود و هم بچه تنها نمیماند.» راستش آن موقع خیلی خوشحال شدم چون میدانستم به خاطرعلاقهای که زن بابک به من دارد از دخترم خوب مراقبت میکند اما حتی نمیتوانستم تصور کنم که بابک چه فکری در سر دارد. ای کاش هرگز این کار را نکرده بودم.»
مرد جوان درحالی که سعی داشت جلوی اشکهایش را بگیرد، نگاهی به سمانه غمزدهاش انداخت ودرحالی که بغضش را فرو برد، ادامه داد: «صبح روز بعد دخترم را به خانه بابک بردم و با خیال راحت حتی عصرها اضافه کار هم میماندم. چند روز گذشت. سمانه هیچ حرفی نمیزد اما متوجه شدم رفتارش عوض شده. هر روز عصبیتر میشد
و با کوچک ترین حرفی پرخاش میکرد. فکر کردم به خاطر دوری من ناراحت است به همین خاطر چند روزی مرخصی گرفتم تا کنارش بمانم. در آن چند روز هر کاری کردم به سمانه خوش بگذرد نشد که نشد. دخترم حسابی غمگین و افسرده شده بود. شک نداشتم موضوع مهمی آزارش میدهد. یک روز با او نشستم و آنقدر اصرار کردم که با من حرف بزند و…»
مرد جوان درحالی که اشک میریخت ودخترش را در آغوش کشیده بود گفت: «من با دست خودم دخترم را به این روز انداخته بودم.وقتی سمانه راز هولناکش را فاش کرد تازه فهمیدم در این مدت که من با خیال راحت سر کار میرفتم، بابک، از دخترم سوءاستفاده و او را مجبور به گدایی در خیابان کرده. بابک طوری سمانه را تهدید کرده بود
ساکت بماند که دخترم حتی میترسید به من چیزی بگوید. داشتم دیوانه میشدم. هر چه فکر کردم که چرا او این کار را کرده سردرنیاوردم!! بابک وضع مالی بدی نداشت و بیکار هم نبود اما چرا با سمانه من این کار را کرده بود؟ با شنیدن این موضوع بدون اینکه به او زنگ بزنم پیش پلیس رفتم و شکایت کردم. بابک ساعاتی بعد دستگیر شد.
وقتی او را دیدم مستقیم در چشمانش نگاه کردم و گفتم: «چرا این کار را با ما کردی؟ چرا به سمانه من رحم نکردی؟» اما جوابی که او داد مانند پتک بر سرم خورد و تازه بیدارم کرد.بابک که ذرهای پشیمانی در چهرهاش نبود به من نگاهی انداخت و جواب داد: «مگر تو به من و زندگیام رحم کردی که حالا از مردانگی حرف میزنی؟
تو زنم را از من گرفتی و کاری کردی که او از من دلزده شود. او مدام از طلاق حرف میزند چون میخواهد با تو ازدواج کند!!» تازه آن موقع بود که فهمیدم در همه این سالها بابک از همه چیز خبر داشته و به فکر انتقام بوده است. با شنیدن این حرف دنیا روی سرم خراب شده بود. من کاری کردم که دخترم آزار ببیند. نمیتوانم ناراحتی دخترم را تحمل کنم. خواهش میکنم؛ سمانهام را از این عذاب نجات دهید…»
منبع: جنوب نیوز
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.jonoubnews.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «جنوب نیوز» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۷۱۴۹۰۳۷ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
پیدا شدن دختر فراری در کلانتری | عکسهای زننده دختر جوان در فضای مجازی | دخترم آبرویم را برده است
به گزارش همشهری آنلاین، زن میانسال که از حدود یک هفته قبل از دخترش اطلاعی نداشت، با دیدن دختر فراری خود در مرکز انتظامی لب به گلایه گشود و با بیان اینکه دیگر از رفتارها و آبروریزیهای دخترم خسته شدهام و میخواهم سرپرستی او را به شوهر سابقم بسپارم، درباره ماجراهای فرار دخترش از منزل به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری شفای مشهد گفت: بعد از فوت همسرم با مرد دیگری ازدواج کردم اما با او سازگاری اخلاقی نداشتم به همین دلیل هم از شوهر دومم طلاق گرفتم تا خودم فرزندانم را تربیت کنم ولی با آنکه ۴ نفر از فرزندانم زندگی خوبی دارند، در تربیت آخرین دخترم عاجز ماندهام و او بلاهایی به سرم آورده است که دیگر تاب تحمل آنها را ندارم.
لادن وقتی وارد دبیرستان شد تحت تاثیر رفتارهای ۲ نفر از دوستانش قرار گرفت و آداب معاشرت، گفتار و حتی پوشش او به کلی تغییر کرد به طوری که بدون حجاب بیرون میرفت و لباسهای بسیار زنندهای میپوشید. من هم اگرچه از این رفتارها زجر میکشیدم اما به توصیه دخترانم زیاد سختگیری نمیکردم تا لادن لجبازی نکند و اوضاع بدتر نشود.
جدال پدر و دختر بر سر خواستگار آمریکایی | رضایت نمیدهم مگر به شرط... فرار دختر جوان با پسری که او را کنیز خودش کرد | کتکم میزد و دستهایم را میسوزانداین ماجرا تا حدی پیش رفت که دیگر نمیتوانستم دخترم را کنترل کنم. او بعد از دیپلم در یک داروخانه مشغول کار شد و به بهانه اضافهکاری تا نیمههای شب به خانه نمیآمد و گاهی نیز تا سپیدهدم در منزل دوستانش به سر میبرد. در همین روزها بود که فهمیدم با پسری آشنا شده است و مدام از طریق فضای مجازی با او ارتباط دارد به گونهای که حتی در مهمانیها هم گوشی تلفن از دستش نمیافتاد.
در این شرایط با آن پسر جوان تماس گرفتم و به او گفتم بیش از ۲ سال است که با لادن ارتباط داری. حالا بیا و تکلیف او را مشخص کن. فرزین هم که فقط برای هوسرانی با دخترم دوست شده بود، وقتی این جملات را شنید، خیلی راحت گفت: من در کیش هستم و هیچ علاقهای هم به دختر شما ندارم، لطفا مزاحم نشوید!
این شکست عاطفی موجب شد دخترم نسنجیده ما را مقصر این شکست عشقی بداند، در حالی که آن پسر فقط با چربزبانی به دنبال هوسرانی بود. بعد از این ماجرا روزی لادن با یک سگ پشمالو وارد خانه شد و ادعا کرد میخواهد آن سگ را در خانه نگهداری کند. این رفتار او موجب شد دخترانم و بستگان نزدیکم با ما قطع رابطه کنند چراکه آنها نمیتوانستند با این فرهنگ زندگی کنند.
من مجبور بودم با رفتارهای دخترم کنار بیایم، اما کار به جایی رسید که پای او به خانه مجردی ۲ نفر از دوستانش باز شد که هیچ قید و بند اخلاقی نداشتند و عامل بدبختی لادن شدند. یکی از همین دوستانش از او خواسته بود عکسهای بسیار زننده و شرمآوری از خودش بگیرد و آنها را در فضای مجازی به اشتراک بگذارد. آنها آنقدر از زیباییهای ظاهری دخترم تعریف و تمجید کرده بودند که او هم تحت تاثیر همین حرفها چنین رفتار زشتی را مرتکب شد و این تصاویر را در فضای مجازی منتشر کرد.
از آن روز به بعد هیچکدام از اطرافیانم به خاطر این رسوایی و آبروریزی به خانه ما نیامدند و از شدت شرم حتی لادن را جزء فامیل خودشان نمیدانستند. اکنون نیز حدود یک هفته است از منزل فرار کرده و من هیچ اطلاعی از او نداشتم تا اینکه از کلانتری تماس گرفتند و من او را در اینجا دیدم.
با توجه به حساسیت این پرونده، مشاورههای روانشناختی توسط کارشناسان اجتماعی در حالی با راهنماییهای سرگرد احسان سبکبار (رئیس کلانتری شفای مشهد) آغاز شد که دختر ۲۰ ساله در جریان عواقب فرار از منزل و سرنوشت دخترانی قرار گرفت که پس از فرار به دام باندهای تبهکاری و فساد افتادهاند و آینده خود را نابود کردهاند.
کد خبر 848595 منبع: خراسان برچسبها خبر مهم نوجوان خانواده حوادث ایران